-
چهارشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۱، ۰۴:۰۹ ب.ظ
-
۳۳۹۵
شبی ساکت و دلگیر خودم بودم و قلبی که زغم بسته به زنجیر و نزدیک اذان بود که پیچید به
آفاق همه نغمه تکبیر نوشتند که هنگام اذان دست به دامان خدا باش و مشغول دعا باش که باز
است به درگاه الهی در رحمت و آن لحظه بود لحظه شیرین اجابت شدم غرق عبادت دو چشمم
همه ام اشک شد و روی لبانم همه سوگند که یارب تو رهایم کن از این بند و گفتم به خدا بین
دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
همان جا که دل از سوز فراغش شده بی تاب همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه مهتاب
همان وادی سوز و عطش و درد همان وادی شرمندگی آب همان وادی پاک حرم حضرت ارباب
وگفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
همان جا که زمینش همه نور است پراز شور و شعوراست حماسه است غرور است شرمنده تر
ازوادی طور است و فرش حرمش از پر حور است و بر مهدی زهرا همه شب راه عبور است
وگفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
همان جا که حرم خانه دلهاست و عشقش همه در آب و گل ماست زیارتگه زهراست عبادتگه
موسی است دخیل حرمش حضرت عیسی است و زیباست خدا محو تماشاست که یک سو حرم
شاه ویک سو حرم حضرت سقاست و گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
مکانی که قدم رنجه نمودست گل یاس طوافش کند از عشق و احساس به لبهاش بود ذکر
ابالفضل ودریای دو چشمش همه الماس همان کعبه کوچک کف العباس و گفتم به خدا بین دعایم
که دلتنگ اذان حرم کرب و بلایم
مکانی که در آن عشق زند موج همان جا که زند پر به هوایش دل من هر دم و هر شب همان جا
که به هر جای زمینش هست نشان از قدم محترم حضرت زینب همان خاک که هم بدر واحد و
خندق واحزاب و حنین است که دل از عالم هستی برباید خیابان بهشتی که معروف به بین الحرمین است