اینجا کهکشانی از ستاره های درخشان آسمان دل های پر از غم، غم غربت،غم دوری ، غم تنهایی. اینجا مکانی است که روزی کبوترهای ناز در آن پر کشیدند و رفتند به آسمان و اکنون فقط یادگاری از آنان باقی مانده است: یک پلاک ، چفیه و........
آدمی وقتی قدم بر این سرزمین مقدس می گذارد دلش پر می شود از خاطره،خاطراتی که برای همیشه در روحش ماندگار می شود، و تو می بینی و بر زبان می آوری روزها و لحظه های ناب ایثار و شهادت را، پای صحبت هر عزیزی که قدم بر سرزمین نور گذاشته است می نشینی دنیای سخن دارد.
از آن جمله یکی از زائران این سرزمین عشق و معرفت که برایمان تعریف کرد: «راستش هیچ وقت فکر نمی کردم که بتوانم به استقبالشان بروم حتی آن موقع که تو طلاییه بودم یا تو شلمچه یا فکه یا هویزه .
آره عید همین امسال رفته بودم مهمونی شهدای پاک جبهه های جنوب.بعد از جنگ اولین بارم بود که می رفتم آنجا،از همون قدم اول که قدم به دوکوهه(دروازه بهشت) گذاشتم احساس کردم یه جایی آمدم که با بقیه مکان ها فرق می کند.
"دوستی می گفت:همیشه سعی کنید یک مکان ثابت برای عبادت داشته باشید که اگر یک روزی از این دنیا رفتید زمین اون جا که به رازونیاز شما عادت کرده دلش برایتان تنگ بشود. آن وقت پیش خدا از دل تنگی خودش شکایت می کند و خدا هم یک فرشته را می فرستد که جای خالی شما را برایش پر کند."
آن موقع با خودم می گفتم آهای زمین های پاک جبهه های غرب و جنوب خوش به حالتان!خوش به حالتان که یک روز صدای گوش نواز رازونیاز اون گل های پرپر تمام وجودتان را پر می کرد و با همان موسیقی معنوی آرامش می گرفتید و حالاهم با وجود این همه فرشته که جای خالی اونا رو برایتان پر کردند شده یه تکه از بهشت خدا. آن وقت میگم آهای آسمان! ما هم تو زمین یه تکه بهشت داریم. یک بهشت که با عشق ساخته شده و با خون هزاران شهید قدم به قدم خاکش را آبیاری کرده است.
راستش همیشه فکر می کردم چرا بعضی از شهدا گمنام می مانند. چرا برای همیشه غریب می مانند آخر قطعه شهدای گمنام توی بهشت زهرا خیلی غریب است.خیلی دلم می گیره وقتی قبرهای ساده و بی شمع را توی اون همه نور و روشنایی می بینم اما حالا می فهمم اون شهدا حتی نمی خواستند اسمشون توی زمین بمونه باید آسمانی می شدند با تمام وجود.
مرحبا به آن راست قامتان دیار عشق و پاسداران سبز پوش عاشورای حسین........
آن دلاور مردان دیروز به ندای مراد و مقتدای خویش لبیک گفتند و با سلاح ایمان بر دوش، چنان حماسه ای آفریدند که دنیا از حیرت رزمشان انگشت به دهان گرفت وکربلایی دیگر آفریدند.
آنها فریاد الله اکبر سر دادند تا ما بمانیم، اکنون که رفته اند ما چه کرده ایم...؟ آیا دینمان را به دنیای فریبنده فروخته ایم؟ آیا به علی زمان خویش پشت کرده ایم؟ وای بر ما اگر چنین کرده باشیم.....
دیدگاهها (۲)
سیمای شفق
۲۹ اسفند ۹۱ ، ۱۹:۵۲
با افتخار در پیدای پنهان لینک شدید .
مفقودالاثر
۰۶ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۲۳
این خیابان از توست، نام این کوچه از توست، نام این خانه... به خانهات
خوش آمدی برادر. اکنون این ما و شما.