
جنگ و ظهور قدرت
جنگ و انقلابها در تاریخ دو خاصیت و عواقب مهم دارند. برخی از جنگ ها و انقلابات می توانند نظم حاکم قبلی را از بین ببرند و حکایت از درد زایش نظم جدیدی داشته باشند.
تغییر نظم در روابط بین الملل همواره با نزاع خونین و جنگ های بزرگ همراه بوده است. همین آمریکا پس از جنگ جهانی دوم سر برآورد و در نظم دو قطبی جهان از اروپایی ها سبقت گرفت. بریتانیا کبیر پیش از آمریکا در نظم قبلی قدرت بود.
در تاریخ بسیاری از جنگ ها صرفا برای تصرف خاک دیگری و گسترش مرز یک کشور آغاز شده اند. جنگ اخیر ایران و غرب، جنگ بر سر گسترش خاک نبود. غربی ها با ما همسایه نیستند. قرار نبود و نیست خاک ما به اسرائیل ملحق شود. جنگ اخیر، جنگ پیش دستی بود. پیش دستی از برهم خوردن نظم جهان، نظم حاکم بر جهان باید بر محور قدرت غرب پیش برود. ایران در این نظم زائد و خلاف جریان آب حرکت میکند. ایران باید به گاو شیرده با چند برج بزرگ که نماد توسعه غربی هستند تبدیل شود.
این جنگ، جنگِ تمدن صاحب استیلا در جهان با یک قدرت نوظهور که از نظر فرهنگی و تاریخی ظرفیت تمدن سازی دارد. معنایش این نیست که ما الان تمدن نوین ساخته ایم. خیر؛ غربی ها به خوبی میدانند ایران ظرفیت تمدنی دارد. این جمهوری اسلامی میتواند ظرفیت را احیا کند. به همین دلیل پس از دهه ها تحریم و کارهای نیابتی، دیگر خود غرب مستقیما جلو آمد.
اگر از زوایه جنگ تمدنی به ۱۲ روز نگاه کنیم:
۱. تمام نشده است.
۲. دهه ها میتواند ادامه داشته باشد.
۳. برای تاریخ ظهور تمدن ها دهه ها عدد بزرگ بحساب نمی آید.
۴. عظمت حرکت نشان میدهد هزینه دادن های بزرگ با ارزش است.
۵. باید صاحب ابزارهای تمدنی در مبارزه بود.
۶. با تحلیل سیاسی و نظامی محض نمیشود مفاهیم آتش بس و صلح را فهمید.
#علیرضا_زادبر