n
بر اساس مطالبی که پیش از این منتشر شد، باید گفت که «زاکربرگ» در روزهای نخستین فعالیت «فیسبوک» (قبل از آنکه نامش فیسبوک گذاشته شود) از طریق تلفن پیامهایی به دوستش فرستاد که در مورد برنامههای کاریاش بود. بگذارید به «مارک زاکربرگ» واقعی نگاهی بیندازیم، یعنی وقتی خارج از زندگی پرزرق و برقش است.
ژورنال تحلیلی کهنه سربازان آمریکایی «وترنز تودی»، در مقالهای به قلم «مایک استاتیز»، مینویسد که هیچگاه نمیتوان به رسانههای اجتماعی اطمینان داشت چرا که آنها همواره در تلاشند تا اطلاعات شما را به عوامل تبلیغاتی و سیاسی بفروشند. یکی از این نمونهها «فیسبوک» است که به دست «مارک زاکربرگ» ساخته شد.
* «زاکربرگ» از ابتدا میدانست چه میخواهد
در ابتدای فعالیت «فیسبوک»، تبلیغاتی در این وبگاه به چشم نمیخورد، اما دیری نپایید که «فیسبوک» هم مانند خیلی از شرکتهایی که مدل پیشرفت از طریق نظام سرمایهداری را در پیش گرفتهاند، ارائه خدمات به کاربران را کنار گذاشت و به خدمت سازمانهای اداری درآمد. به نظر من، «زاکربرگ» از همان ابتدا هم همین را در سر داشت. چنین اتفاقی هم برای «ای بی» (eBay) افتاده بود و هم برای «یاهو»، «یوتیوب» و خیلی وبگاههای دیگر.
* ابتدا از حقایق شروع میکنند تا دروغهای بعدی باورپذیر شود
راهبردی که توسط خیلی از این وبگاهها استفاده شد این بود که در ابتدا تلاش کردند که پایگاه عظیمی از کاربران برای خود ایجاد کنند. این کار با ارائه خدمات استثنائی و همچنین ارائه حقایق و خیلی شیوههای دیگر برای ایجاد مفهوم ارزش در ذهن مخاطب انجام شد. هدف فریب کاربران بود. وقتی میزان کاربران به اندازه کافی زیاد شد، صاحبان وبگاه تمرکزشان را از کاربر به سوی تبلیغات کشاندند.
* سیاست «تعویض طعمه»
از آنجایی که خیلی افراد اسیر این دام شده بودند، خیلی کم پیش میآمد که متوجه این تغییرات کلی و سیاست «تعویض طعمه» شوند. برعکس اصلا برایشان مهم نبود که این وبگاهها خود را دوباره درگیر فعالیتهای اداری کنند، چرا که جامعه آنها را این طور شرطی ساخته است که به عواقب کار چندان نیندیشند.
* «فیسبوک» یا «اسب تروا»؟
«فیسبوک» مثل تمام رسانههای اجتماعی دیگر، مانند برنامه «اسب تروا» عمل میکند و خود را به وبگاهی برای کاربرانش تبدیل میکند. مخصوصا برای همین است که کاربران به چنین وبگاههایی شبکه اجتماعی میگویند. این عنوان ابزار از پیش تعیینشده این وبگاهها را نشان میدهد. با وجود این، رسانههای اجتماعی مخصوصا برای آن ساخته شدهاند که کاربران را به دام تبلیغات بیندازند؛ تبلیغاتی که خیلی از آنها در عناوین دیگری مخفی شدهاند. از چنین زاویهای میتوان رسانههای اجتماعی را شبیه رسانههای سنتی دانست.
* علایق فرد هدف عوامل تبلیغاتی دستاندرکار «فیسبوک»
«فیسبوک» فقط کارش فروش و ایجاد فضا برای کاربران نیست. در واقع میتوان گفت که فروشش کاملا هدفمند است و فضایی که در اختیار هر کاربر قرار میدهد نیز بر اساس مشخصات فرد و الگوی استفاده از وبگاه بنا شده است. انتخاب کردن و قرار گرفتن تبلیغات به گونهای است که بیشترین توجه کاربر را به خود معطوف کند. این کار را هم با در نظر گرفتن علایق، شیوه رفتاری، دوستداشتنها و دوستنداشتنهای فرد انجام میدهند.
* میلیاردها دلار صرف ارائه تبلیغات در شبکههای اجتماعی
بخش اداری آمریکا سالانه حدود 400 میلیارد دلار را در بخش تبلیغات و به دست آوردن بازار صرف میکند و چیزی حدود نیمی از این میزان به صورت اینترنتی خرج میشود. با این اوصاف آیا باز هم میتوان به «فیسبوک» اطمینان داشت؟ دلارهای بخش اداری که قرار است تبدیل به تبلیغات شود، به رسانههای اجتماعی سرازیر میشود، چرا که تبلیغات با آمار، احساسات و الگوهای رفتاری کاربران سروکار دارد. تبلیغاتی که در این رسانهها به چشم میخورند، برای آن طراحی میشوند که بر روی جنبههای خاصی از واکنشها و پاسخهای روانشناختی و احساسی تمرکز یابد، چرا که از این راه میتوان پیامهای ناخودآگاه را در ذهن کاربر گنجاند. البته میزان نفوذ و تأثیرگذاری این نوع از تبلیغات از آن تبلیغات سادهای که «جو کمل» برای سیگار «کمل» درست میکرد، بسیار بیشتر است.
* کاربران رسانههای اجتماعی هیچگاه ناشناس نخواهند بود
اگرچه «مایکروسافت» و «گوگل» در فناوری تحلیل و جمعآوری دادهها بسیار جلوتر از «فیسبوک» هستند، اما تفاوت آنها را میتوان در این مسئله دانست که در «گوگل» و «مایکروسافت»، کاربران در زمان استفاده از خدمات، میتوانند کاملا ناشناس بمانند، در حالی که این امکان برای کاربران رسانههای اجتماعی نیست و در نتیجه عوامل تبلیغاتی میتوانند افکار شما را هدف خود قرار دهند و واکنشهای شما را پیشبینی کنند.
* آیا شما واقعا همانی هستید که میگویید
ممکن است که برخی فکر کنند که میتوان شماره تلفن، نشانی، سن و خیلی اطلاعات دیگر را مخفی نگهداشت، اما به این قضیه توجه داشته باشید که «فیسبوک» خیلی تلاش میکند تا بفهمد که آیا شما واقعا همانی هستید که میگویید. این وبگاه حتی در برخی کشورها و در روند ثبت نام کاربر جدید از ابزار تأیید شماره تلفن استفاده میکند.
* اطلاعات شخصی در دست دلالان اطلاعاتی
عوامل تبلیغاتی میتوانند به نام شما، شماره تلفن، تاریخ و زمان تولد، تعداد خواهر و برادران، وضعیت تأهل و خیلی اطلاعات دیگر در مورد شما دسترسی داشته باشند. به یمن دولت آمریکا، دیگر این اطلاعات به اجناس قابل خرید و فروش تبدیل شده است؛ اجناسی که بین کلاهبرداران بازار سیاه و دلالان اطلاعاتی دست به دست میشود. مهمترین اطلاعاتی که «فیسبوک» و سایر رسانههای اجتماعی از شما میدزدند آن دسته از جزئیات خیلی خصوصی است که هیچ منبع دیگری به آنها دسترسی ندارد. این نوع اطلاعات در بین عوامل تبلیغاتی بالاترین قیمت را دارد، چرا که از هیچ جای دیگری جز رسانههای اجتماعی نمیتوان به آن رسید. بحث من در مورد شخصیترین اطلاعاتی است که جز شما و نزدیکترین فرد در زندگیتان هیچکس از آنها خبر ندارد. این اطلاعات میتواند شامل عادتها، مکان دخول شما به سیستم، کتابها، موسیقیها و فیلمهایی باشد که دوست دارید یا ندارید و همینطور واکنشتان به هر کدام از آنها، مطالبی که به نظرتان خندهدار، ناراحتکننده یا دردناک میآید.
* «فیسبوک» به ثبت واکنشهای شما میپردازد
با ثبت واکنشهای شما به تمام ارتباطاتی که از طریق «فیسبوک» برقرار شده است، میتوان یک پرونده از رفتار شما ساخت که از طریق آن میتوان پیشبینی کرد که واکنشهای شما به رنگها و متون مختلف چگونه است. «فیسبوک» با چندین شرکت اطلاعاتی که تمرکز کاریشان روی همین موارد است، در حال همکاری است. من از این مسئله اطمینان کامل دارم. فعالیت هر کاربر به مرور زمان میزان اطلاعات دریافتی از او را بیشتر و بیشتر میکند؛ مخصوصا اگر در نظر بگیریم که «هدف اصلی» «فیسبوک» آن است که تا میتواند از کاربران خود اطلاعات جمعآوری کند تا بتوانند آنها را به سازمانها بفروشد. اگرچه به غیر از کارمندان «فیسبوک» برای هیچکس دیگر ممکن نیست که آمار دقیقی بدهد، اما با ارزیابیهای نسبی من، هر کاربر این وبگاه به صورت سالانه بیش از 100 هزار مورد اطلاعاتی تولید میکند، البته اگر آن دسته اطلاعاتی را که با الگوریتم رفتاری پیشرفته تولید میشوند هم در نظر بگیریم.
* مشکل به همینجا ختم نمیشود
مطمئن باشید که هر گونه اطلاعات از شما ذخیره، پردازش، جمعآوری و تحلیل میشود و برای استفاده عوامل تبلیغاتی کارش به الگوریتمهای رفتاری مختلف کشیده میشود. همین مسئله خود به تنهایی ویرانکننده است. اگر نتوانید دلیل این ویرانگری را تشخیص دهید، مسلما تصورتان این است که تماشای تلویزیون هم هیچ ضرری برای شما و فرزندانتان ندارد. این در حالی است که هنوز به مبارزات آلوده تبلیغاتی که از سوی بخش اداری آمریکا مورد حمایت قرار میگیرند و در سرتاسر رسانههای اجتماعی مانند ویروس پخش شدهاند، اشاره نکردهام.
* فهرست قیمت اطلاعات از دست وبگاهها به دست مسئولین اجرایی
اگر فکر میکنید که مشکلاتتان به همینجا ختم میشود، سخت در اشتباهید. اطلاعات شما، یا به عبارتی تمام اطلاعات شما فقط به سازمانها فروخته نمیشود، بلکه ادارات دولتی، عوامل دولت فدرال و بخش اجرایی هم از جمله خریداران اطلاعات شما هستند. تمام وبگاههای مهم در آمریکا یعنی «مایکروسافت»، «یاهو»، «گوگل»، «یوتیوب»، «فیسبوک»، «ام اس ان»، «ای او ال» همه و همه اطلاعات کاربران خود را زیر و رو میکنند و بر اساس آن به مقامات دولتی و اجرایی فهرست قیمت میدهند.
* اگر میگویند اطلاعاتتان تجسس نمیشود، باور نکنید
برخی هم میدانند که تقریبا تمام سازمانهایی که به اطلاعات شما دسترسی دارند، آن را به مقامات دولتی میفروشند؛ از خدمات تلفن گرفته تا ادارات مالی و خدمات جستجوهای ماهوارهای. میتوانم تضمین کنم که حتی اگر اصرار دارند که این کار را انجام نمیدهند هم بدانید که چنین کاری میکنند. راههای زیادی برای دور زدن قوانین حفظ حریم خصوصی افراد هست. برخی شرکتهای دیگر هم هستند که کاملا این قوانین را نادیده میگیرند، چرا که به شما ثابت میکنم که هیچ مجازاتی برای رعایت نکردن این قوانین در کار نیست. باید دانست که اصلا عوامل اجرای قانون با این اطلاعات چه کار دارند؟ باورتان میشود که آنها از این اطلاعات برای ایجاد تله سرعت (یعنی رادارهایی که هر وقت رانند سریعتر از حد ممکن رفت از او فیلم میگیرند و بعد متوقفش میکنند) استفاده میکنند. خودتان خواهید دید.
* «فیسبوک» چطور؟
میدانیم که این وبگاه چند وقتی است که به فروش اطلاعات کاربرانش اقدام کرده است. اما فراموش نکنید که درجه ناشناس بودن کاربر در «فیسبوک» به مراتب پایینتر از منابع دیگر است، چرا که در سایتهای دیگر هنوز هم میتوان به صورت ناشناس کار کرد. اما در «فیسبوک» آنها میدانند شما که هستید، بنابراین میتوانند چیزهایی را که دوست دارید یا ندارید به نشانیتان بفرستند. عوامل تبلیغاتی با استفاده از دهها هزار نکته اطلاعاتی که از طریق «فیسبوک» جمعآوری شده است، ذهن شما را میخوانند. این کار را دولت هم انجام میدهد. یک نمونه از چگونگی هدف قرار گرفتن کاربران توسط عوامل تبلیغاتی قیمت پیشنهادهای تبلیغاتی در «فیسبوک» است که بر اساس محل کار کاربر طراحی میشود.
* باید در دادگاهها هم منتظر «فیسبوک» باشید
در آیندهای نه چندان دور، دیگر پروندههای قضایی را هم بر اساس اطلاعات جمعآوری شده از وبگاههای اجتماعی بررسی خواهند کرد و در نهایت دادستانها اگر بخواهند شما را پشت میلهها بیندازند، میتوانند با استفاده از شواهد جعلی، مدارک لازم برای این کار را فراهم کنند. حتی امروزه هم دیگر عادی شده است که دادستانها برای ثابت کردن جرم متهمان، اطلاعات «فیسبوک» شان را بررسی کنند. حتی استخدام کنندگان و کارفرمایان هم برای بررسی پیشینه متقاضیان، به این وبگاهها سرکشی میکنند تا ببینند که آیا بیان یا لحن نادرست سیاسی، رفتار ناپسند اخلاقی و یا موارد دیگر در اطلاعاتشان دیده میشود یا خیر. همین حالا هم بسیاری از کاربران «فیسبوک» یا کارشان را از دست دادهاند و یا تقاضای استخدامشان رد شده است و دلیلش هم مطالبی بود که به صفحه شخصی خود در «فیسبوک» افزوده بودند. اما مقامات فدرال منتظر آقای «زاکربرگ» نیستند که برایشان اطلاعات بیاورد. آنها خود در سراسر این وبگاههای شبکه اجتماعی پخش میشوند و به صورت ناشناس به دنبال مجرمان و پناهندگان هستند.
* چرا رسانهها به افشای این مسائل نمیپردازند؟
این سوال مانند آن است که بپرسیم چرا مجرم خود را تحویل پلیس نمیدهد. فراموش نکنید که «فیسبوک» بخشی از رسانهای است که توسط مافیای یهود اداره میشود.
* آیا میتوان به «مارک زاکربرگ» اعتماد کرد؟
آیا میتوانید به شخصی چون «مارک زاکربرگ» برای حفظ اطلاعات شخصیتان اطمینان کنید؟ به یاد داشته باشید که نبردی که ما در موردش صحبت میکنیم، بین پول و اعتماد است. به اعتقاد من هر که به وادی رسانه کشیده شود، اعتقاداتش را به مبلغی هر چند ناچیز میفروشد.
* «زاکربرگ» کیست؟
بیایید چند خط به این مسئله بپردازیم. همانطور که خیلی از شما میدانید، «زاکربرگ» ایده «فیسبوک» را از چند تن از همکلاسیهای دانشگاهی خود دزدید. آنها از وی خواستند تا وبگاهی راه بیندازد تا تمام دانشجویان و استادان دانشگاه از طریق آن بتوانند با هم در ارتباط باشند. «زاکربرگ» به جای اتمام آن پروژه که قرار بود نامش هم «هاروارد کانکت» باشد، آن را رها کرد و تصمیم گرفت که خودش به تنهایی این کار را انجام دهد. وی سپس به «سیلیکون ولی» رفت تا حمایت مالی لازم از طریق سرمایهگذاری را به دست آورد.
* «فیسبوک نقشهاش از پیش تعیین شده بود»
بنابراین چنین نبود که «زاکربرگ» در خوابگاه خود بنشیند و این فکر به سرش بزند که ایده «فیسبوک» را بدزدد و آن را مال خود کند و در عین حال به تحصیلش هم ادامه دهد. چیزی که اینجا با آن سر و کار داریم، یک نقشه از پیش تعیینشده است. وی از همان ماههای ابتدایی شروع کار وبگاه با سازمانهای تأمین خدمات مالی تماس میگرفت تا بتواند کار «فیسبوک» را گسترش دهد. او خیلی زود دانشگاه را رها کرد و به «سیلیکون ولی» شتافت تا به سرمایهگذاران خود نزدیکتر باشد. چنین کاری واقعا شرمآور است.
* زاکربرگ واقعی چه میگوید؟
بر اساس مطالبی که پیش از این منتشر شد، باید گفت که «زاکربرگ» در روزهای نخستین فعالیت «فیسبوک» (قبل از آنکه نامش فیسبوک گذاشته شود) از طریق تلفن پیامهایی به دوستش فرستاد که در مورد برنامههای کاریاش بود. بگذارید به «مارک زاکربرگ» واقعی نگاهی بیندازیم، یعنی وقتی خارج از زندگی پرزرق و برقش است. دوست زاکربرگ: خب، تصمیم گرفتی که میخواهی با وبگاههایت چه کنی؟
زاکربرگ: آره، میخوام گسترسش بدم، شاید همین امسال. وی در پیام دیگری با افتخار به دوستش میگفت که هر گونه اطلاعاتی از هر کسی که میخواهد میتواند بگیرد البته در دانشگاه هاروارد. زاکربرگ: از هر کسی توی دانشگاه هاروارد اطلاعات میخوای فقط کافیه اشاره کنی. نزدیک به 4000 ایمیل، عکس و پیام کوتاه دارم. دوست زاکربرگ: چی؟ چطور این کارو کردی؟
زاکربرگ: مردم این اطلاعات رو خودشون میدن. نمیدونم چرا، گمونم بهم «اعتماد» کردن! دوست زاکربرگ: عجب احمقاییان.