علامه مجلسى(ره) نقل میکند که ابنابی العوجاء که یکى از مادیین بود، با سه نفر از همفکران خود
n
قرار گذاشتند که با قرآن مبارزه نمایند.هر یک متعهد شدند که بخشى از قرآن را به عهده بگیرند و
n
همانند آن سورههایى بیاورند.قرار آنها تا یک سال بود.پس از پایان مدت تعیین شده در مکه به گرد
n
هم به طور سرّى جمع شدند و یکى از آنها گفت: من چون به این آیه رسیدم از معارضه بازماندم،
n
«وَقیلَ یا اَرْضُ ابْلَعى مائَکِ وَ یا سَماءُ اَقْلِعى وَ غِیضَ الماءُ.»
n
«و به زمین گفته شد که آب را فرو بر، و به آسمان امر شد که باران را قطع کن، آب بى درنگ خشک شد.»
n
دیگرى گفت: من چون به این آیه رسیدم دست از معارضه برداشتم،
n
«فَلَمّا اسْتَیْئَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیّاً.»
n
«پس چون برادران یوسف از اجابت خواهش خویش مایوس شدند در خلوت، راز خود به میان آوردند.»
n
در همین حال امام صادق(علیه السلام) آنها را دید و این آیه را تلاوت نمود:
n
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ اْلاِنْسُ وَالْجِنُّ عَلى اَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذا الْقُرْآنِ لایَأْتُونَ بِمِثْلِهِ…»
n
«بگو اگر جن و انس گرد آیند تا مثل این قرآن بیاورند هیچگاه نخواهند آورد…»