n
n
n
برده سخن چین
n
مردى بنده اى را فروخت و به مشترى گفت : عیبى ندارد جز سخن چینى ، مشترى گفت : باشد، من
n
راضى هستم ، پس او را خرید، بنده و غلام مدتى را آنجا ماند، بعد رفت پیش همسر مولایش و گفت :
n
شوهر تو، تو را دوست ندارد و مى خواهد مخفیانه تو را رها کند پس یک تیغى بگیر و از پشت سر او
n
چند تار مویى بتراش و بیاور تا من سحر و جادو کنم تا او تو را دوست بدارد، سپس رفت پیش مولایش
n
و گفت : زن تو، براى خودش دوست گرفته ، و مى خواهد تو را بکشد پس خود را به خواب در آور،
n
تا بفهمى ، پس مرد خود را به صورت خواب در آورد، زن با تیغ آمد، مرد خیال کرد زن مى خواهد
n
او را بکشد، پس بلند شد و زنش را کشت ، پس خویشاوندان زن آمدند و این مرد را کشتند و جنگ
n
بین دو طائفه در گرفت و ادامه پیدا کرد.
n
n
مذمت سخن چینى
n
در کافى است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: رسول خدا (صلى علیه و آله) به اصحاب فرمودند: آیا
n
شما را به بدترینتان آگاه نکنم ؟ عرض کردند: بله یا رسول الله ، فرمودند: آنان که سخن چینى کنند و
n
میان دوستان جدائى افکنند، و براى مردمان پاک عیب جوئى کنند. بهشت بر سخن چینان حرام است.
n
n
n
«عن ابى جعفر(علیه السلام) قال : محرمة الجنة على القتاتین المشائین با لنمیمة .»
n
حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمود: بهشت بر دروغ پردازان و سخن چینان حرام است .
n
n
n
سعدى گوید
n
n
میان دو کس جنگ چون آتش است سخن چین بدبخت هیزم کش است
n
کنند این و آن خوش دگر باره دل وى اندر میان کور بخت و خجل