ما را در ویراستی دنبال کنید

یااباصالح المهدی…

n

n

 

n

یا رب زغمش تا چند اشکم ز بصرآید

n

n

بنشسته سر راهش ، شاید  ز سفرآید

n

تا چند بنالم زار  شب تا سحر از هجرش

n

کوکب شِمُرم هر شب ، شاید که سحرآید

n

هر دم که رخش بینم خواهم دگرش دیدن

n

بازش نگرم شاید یک بار دگر آید

 از دیده نهان اما اندر دل من جایش

n

 او را طلبم هر شب شاید که ز درآید

n

با کس نتوانم گفت من راز درون خویش

n

کز درد غم هجرش دل را چه به سرآید

n

می سوزم و می سازم از درد فراق اما

n

تیر غم او بر دل افزون ز شمَر آید

n

“حیران” به فغان تا کی با محنت و غم همدم

n

یارب نظری کان شاه از پرده بدر آید

n

»«اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب الزمان»«

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *