ما را در ویراستی دنبال کنید

یا کاشف الکرب…

            عاقبت این عشق هلاکم کند…

n

                               در گذر کوی تو خاکم کند….

n

تشنه بودم. لبانم چون پوست خرمای خشکیده بود. ما – مردان سپاه کوچک حسین – همه این چنین بودیم. دیرزمانی بود که آب مشکها را بین کودکان و مادران شیرده، تقسیم کرده بودیم. عباس بن علی در این کار از همه سبقت گرفته بود. اکنون چشمانش بی رمق و صدایش گرفته بود. بی شک تشنگی، بیش از همه ما بر کام او نیش می زد……

n

حضرت بقیة الله الاعظم سلام الله علیه:

n

«سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، هم درد بزرگ برادر که جانش را فدای او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنکه فدایی برادر بود و از او حفاظت کرد و برای رساندن آب به او کوشید و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «یزید بن رقاد» و «حیکم بن طفیل طایی» را لعنت کند…»

n

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *