n
برخورد قاطعانه امام علی (ع) با یک فساد اقتصادی
n
n
شخصی در تاریخ به نام “ابن هرمه” است. این شخص ناظر امور مالیاتی و مالی بازار اهواز بود.
n
به امیرالمؤمنان(ع) خبر دادند که در کارش رشوه گرفته و فساد مالی داشته است و یک اموالی را از این راه کسب کرده است.
n
حضرت به استاندار اهواز (رفاعه) فرمودند:
n
«إِذَا قَرَأْتَ کِتَابِی»
n
نامهی من که به دست تو رسید، باید این دوازده دستور را انجام بدهی…..
n
1- «نحّ ابن هرمة عن السوق»
n
n
بلافاصله او را برکنار کن. معطل نکن، امروز و فردا نکن. حالا ببینیم اوضاع چه میشود و مصلحت هست یا نیست!؟، نه؛
n
بلافاصله او را برکنار کن.
n
n
2- «و أوقفه للناس»
n
n
به مردمی معرفیاش کن.
n
یکی از مشکلات ما این است که ما در اینطور موارد معمولاً حاضر نیستیم به مردم بگوییم.
n
n
3- «و اسجنه»
n
n
او را زندان بیانداز.
n
n
4- «و ناد علیه»
n
n
رسوایش کن.
n
همه او را بشناسند. همه بدانند. مخفی نباشد.
n
n
5- «و اکتب إلى أهل عملک»
n
n
به تمام زیردستانت نامه بنویس و به آنها بگو: من چنین دستوری به تو دادم، و این آقا چنین کاری کرده است و برخوردی که من با او داشتم به بقیه اعلام کن.
n
n
6- «و لا تأخذک فیه غفلة و لا تفریط»
n
n
اولاً غفلت و کوتاهی در مورد این نکنید. یکوقت نکند به فراموشی بروید. نه غفلت کنید و نه کوتاهی!
n
اگر این کار را کردی، هم پیش خدا مؤاخذه میشوی، هم من «و أعزلک أخبث عزلة» اگر تو در برخورد با این آدم کوتاهی کردی، خودم تو را به زشتترین نوع برکنار میکنم.
n
حضرت استاندار را تهدید کرد.
n
فرمودند: «و أعیذک بالله» خدا آن روز را نیاورد، پناه بر خدا که چنین چیزی پیش نیاید که تو کوتاهی کنی، اگر کردی من تو را به زشتترین شکل برکنار میکنم.
n
n
7- «فإذا کان یوم الجمعة»
n
n
روز جمعه در ملأ عام او را از زندان بیرون بیاور.
n
«و اضربه خمسة و ثلاثین سوطا»
n
35 تازیانه به او بزن.
n
n
8- «و طف به إلى الأسواق»
n
n
طوافش بده و او را بگردان.
n
در تمام بازار او را بگردان.
n
که مردم ببینند و بشناسند.
n
n
9- «فمن أتى علیه بشاهد»
n
n
وقتی گرداندی مردم میآیند میگویند: آقا همین بود از ما رشوه گرفت.
n
در بازار همه نوع معاملات و تجارت و همه نوع فسادی وجود دارد.
n
اگر کسی آمد، شاهدی آمد و گفت: این آقا در جریانات فساد مالی از ما پول گرفته است. شاهد دارد.
n
«فحلفه» بگو: قسم بخور! در مسائل مالی شاهد قسم بخورد، کافی است.
n
شاهد داشت، قسم بخورد. اگر قسم خورد، از آن پولهایی که جمع کرده، به این آقایی بدهد که مدعی است.
n
n
10- در بازار که گرداندی و این جریان تمام شد و تازیانه خورد و پولها را داد،
n
n
«و مر به إلى السجن»
n
n
دوباره به زندان برگردان.
n
ولی نه زندان محترمانه!
n
«و مر به إلى السجن مهانا مقبوحا منبوحا»
n
خوار و سر افکنده و بیآبرو! آبرو برایش نماند.
n
و برپایش زنجیر بزن ، فقط هنگام نماز زنجیر را از پایش در آور
n
n
11- وقتی زندان رفت،
n
«و لا تدع أحدا یدخل إلیه»
n
نگذار کسی با او ملاقات کند که بخواهد به او یاد بدهد که چطور جواب دهد و در مسائل و محاکمه و چیزهای بعدی از خود دفاع کند و فرار کند از اینکه حق مردم را بدهد.
n
n
12- اگر خبر شدی کسی رفته، به او مطلبی رسانده است.
n
«فإن صح عندک أن أحدا لقنه ما یضر به مسلما»
n
چیزی یاد او دادند که به ضرر مسلمانها تمام شده است،
n
آن آقا را هم بگیر و زندان بیانداز تا توبه کند.
n
آن آقا را هم با تازیانه تأدیب کن، که یاد این ندهد، حقوق مسلمانان را از بین ببرد.
n
(دعائم الاسلام/ج2/ص532)