سر بریده قرآن تلاوت کرد
زمانی که اهل بیت (ع) را به شام میبردند و از دیر راهب به قریه حرّان رسانیدند، در نزدیکی حرّان مردی بود یهودی که او را یحیای حرّانی میگفتند، و او در فراز تلّی خانه داشت چون شنید که جمعی از زنان را از کوچک و بزرگ اسیر کردهاند و با سرهای بریده میآورند از فراز تَل به زیر آمد و کنار راه به انتظار نشست تا لشکر ابن زیاد پیدا شد، آنگاه یحیی نگاه کرد دید سرها را با اسیران اهل بیت آوردند. در آن اثناء چشمش به سر همایون پسر پیغمبر و عزیز زهرا حسین (ع) افتاد، شعشعه جمال