شیطان و عابد
n n n شیطان وعابد در بنی اسرائیل عابدی بود،روزی به او گفتند:در فلان مکان درختی است که قومی آن را میپرستند. خشمناک شد و تبربردوش نهاد تا آن درخت را قطع کند. ابلیس به صورت پیرمردی در راه وی آمد و گفت:کجا میروی؟ عابد گفت: میروم تا درخت مورد پرستش مردم را قطع کنم، تا مردم خدای را، نه درخت را بپرستند.(۱) ابلیس گفت: دست بردار تا سخنی باز گویم.گفت: بگو.گفت: خدای را رسولانی است اگر قطع این درخت لازم بود خدای آنان را می فرستاد.عابد گفت: ناچار باید این کار انجام دهم. ابلیس گفت: نگذارم و با وی گلاویز