313-2

ما را در ویراستی دنبال کنید

حجاب مصونیت است نه محدودیت….

n n n . n . n کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بود. باد شدیدی می‌آمد، نزدیک غروب بود، هوا کم کم داشت تاریک می‌شد. آسمان نم نم داشت به حال مردمان گریه می‌کرد. باد که می‌آمد چادرش در باد موج نمی‌خورد، چادرش را هم هر چه محکم تر می‌گرفت ماشینی رد نمی‌شد. در همین حال سه تا دختر دیگر هم آمدند و منتظر تاکسی ایستادند، لباس‌هایشان مناسب نبود، حتی باران هم باعث این نمی‌شد که شال‌هایشان را کمی بسته‌تر به سر کنند؛ هر چند لحظه یکبار باد باعث کشف حجابشان می‌شد و آن‌ها با بی‌رغبتی دوباره شال‌ها را به سرشان

ادامه مطلب »

اگه ندیدم کربلارو خدا از من نگیره امام رضارو…

n n . n n نیستم آهو شهنشاها ضمانت میکنی؟ n توشه ام خالیست آقا جان عنایت میکنی؟ n  . n دردها دارم ز ناپرهیزی نفس پلید n نه شنیدم از همه ؛ آیا طبابت میکنی؟  n  . . n نامه ام پر گشته از اعمال زشت و ناصواب n روسیاهم نامه ای دیگر کتابت میکنی؟  n  . n کاظمین دور است قبر مادرت هم ناشناس n خواهرت را واسطه سازم شفاعت میکنی؟  n  . n راه را گم کرده ام ؛ اما بهر حال آمدم n مابقی راه را جانا هدایت میکنی؟  n.n در دلم شور حسین است یا علی موسی

ادامه مطلب »