n
امیرالمؤمنین علیه السلام به سلیم فرمود:
n
«این امر ولایت ما، که خداوند معرفت آن را به شما داده و بدین وسیله بر شما منت گذارده، خبره شدن درآن از شناخت طلا و نقره مشکلتر است، وعدهٔ کمی از امت بدان معرفت دارند….
n
پس خدا را شکر کن وآنچه به تو عطا کرده و تو را بدان اختصاص داد با سپاسگزاری حفظ کن، و بدانکه خداوند این امر ولایت را که تو داری فقط به انتخاب شدگان از خلقش میدهد.»
n
مفاخر امیرالمؤمنین(علیه السلام)
n
سلیم میگوید: ابوذر و سلمان ومقداد برایم نقل کردند، وسپس از علی(ع)شنیدم. آنان گفتند:
n
مردی برعلی بن ابی طالب(ع) فخر نمود. پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: ای علی،تو برهمه عرب فخر کن، که تو از نظر پسر عمو و پدر و برادر از همه بزرگوارتر هستی. تو خودت و نسبت و همسرت و فرزندانت و عمویت از همه بزرگوارترید. تو در تقدیم جان و مالت از همه بالاتر، و در بردباری از همه کاملتر، ودر اسلام از همه پیشتر و از نظر علم از همه بیشتر هستی.
n
تو کتاب خدا را از همه بهتر قرائت میکنی و سنن خدا را از همه بهتر میدانی. قلب تو در برخورد روز جنگ از همه شجاعتر، و دست تو بخشنده تر است. در دنیا از همه زاهدتر و در تلاش و کوشش از همه شدیدتر و در اخلاق از همه نیکوتر و در زبان از همه راستگوتری، و محبوبترین مردم نزد خدا و من هستی.
n
خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام در سال آخر عمرمبارکشان
n
شکایت امیرالمؤمنین(ع) از یاران خود
n
ابان ازسلیم نقل میکند که گفت: در اطراف امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودیم و گروهی از اصحاب نزد آن حضرت بودند. یک نفر عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، چه خوب است مردم را برای رفتن به جنگ ترغیب فرمائی.
n
دنیا گرائی مردم و بیتوجهی به آخرت
n
حضرت برخاستند و خطبهای ایراد کرد و طی آن فرمودند: من شما را برای رفتن به جنگ ترغیب نمودم(۱) ولی شما نرفتید، و خیرخواهی شما را نمودم ولی شما نپذیرفتید، و شما را فراخواندم ولی گوش نکردید. شما حاضران همچون غائب و زنده هایی همچون مرده و کرانی صاحب گوش هستید.
n
بر شما حکمت تلاوت میکنم و شما را به موعظههای شفابخش و کفایت کننده نصیحت میکنم و به جهاد با اهل ظلم و جور ترغیب مینمایم. ولی به آخر سخن نرسیده شما را میبینم که در حلقههای پراکنده متفرق شدهاید و برای یکدیگر شعر میگویید و ضربالمثل میآورید و از قیمت خرما و شیر میپرسید.
n
——————————-
n
۱-«ج»: همین عیب شما را کافی است که من چقدر شما را برای جنگ ترغیب نمودم ولی……..
n
منبع: اسرار آل محمد(علیهم السلام) ص۱۹۶و۲۸۶ و۲۸۷