همه چیز از انتشار یک عکس شروع شد
n
n
حذب الله این است
n
همه چیز از انتشار یک عکس شروع شد. عکسی که نشان میداد جوانی ایرانی در چنگال یک داعشی اسیر شده بود. عکسی که در آن، جوان ایرانی، که بعدها مشخص شد اسمش محسن حججی است و رسمش، پاسدار لشگر ۸ نجف اشرف سپاه اصفهان، با صلابت و بدون هیچ ردی از ترس و واهمه به دوربین عکاس داعشی خیره شده است. هنوز چندساعتی از انتشار این عکس در رسانهها و خبر شهادت مظلومانهاش بهدست داعشیها نگذشته بود که به یکباره ایران منقلب شد و بهسرعت این جوان پاسدار، به قهرمان شمارهی یک عموم ملت ایران تبدیل شد. محبوبیتی که حد و مرز و سلیقه و سیاست نشناخت و همهی طیفها و چهرههای سیاسی و فرهنگی و هنری و اجتماعی را در برگرفت. محسن موفق شده بود با حماسه آفرینی مظلومانه و خون خود «چهرهی درخشانی را از اسلام» نشان بدهد.
همهی این محبوبیت و گستردگی احساسات و عواطف مردم نسبت به این جوان حزباللهی اما در حالی بود که در همهی سالهای اخیر، دستگاه تبلیغاتی دشمن و غربگرایان داخلی آن بهدنبال ساخت یک تصویر غلط و انحرافی از جوانان مؤمن و انقلابی بودند: تصویر افرادی تندرو و افراطی. «آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّمتر و پایدارترند؛ حزباللّهیها را میگویند تندرو. میانهرو [هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانهرو این است.»(۱۳۹۴/۱۲/۰۵) کار بهجایی رسیده بود که حتی برخی از مسئولین و کارگزاران کشور و برخی از رسانهها و اشخاص غافل نیز در این دام افتاده و کار را بهجایی رساندند که مخاطب نهیب رهبر انقلاب واقع شدند: «مسئولین کشور جوانهای انقلابی را گرامی بدارند؛ این همه جوانهای حزباللّهی و انقلابی را برخی از گویندگان و نویسندگان نکوبند به اسم افراطی و امثال اینها. جوان انقلابی را باید گرامی داشت، باید به روحیهی انقلابیگری تشویق کرد؛ این روحیه است که کشور را حفظ میکند، از کشور دفاع میکند؛ این روحیه است که در هنگام خطر به داد کشور میرسد.»(۱۳۹۴/۰۶/۱۸)
شاید خون محسن حججی و حججیها به روشنی و در آشکارترین حالت ممکن باید بر خاک سوریه و عراق ریخته میشد تا همگان معنای این عبارت رهبر انقلاب را درک کنند که «واقعاً باید قدر جوانان مؤمن و انقلابی را همه بدانند، همه؛ این جوانان مؤمن و انقلابیاند که روز خطر سینه سپر میکنند، هشت سال جنگ تحمیلی میروند توی میدان؛ اینها هستند. افرادی که نسبت به این جوانها با چشم بدبینی نگاه میکنند یا مردم را بدبین میکنند، خدمت نمیکنند به کشور؛ به استقلال کشور، به پیشرفت کشور، به انقلاب اسلامی خدمت نمیکنند.»(۱۳۹۲/۱۲/۱۵)
محسن حججی اما خود مصداق تام و تمام یک جوان مؤمن و انقلابی و یک جوان حزباللهی «آتش به اختیار» بود. نگاهی به کارنامهی کوتاه اما پُربار عمر بیستوپنج سالهی این شهید بزرگ بهخوبی این ادعا را اثبات میکند. آنجا که او در سه حوزهی مهم کار فرهنگی بهخصوص در حوزهی کتاب، کار جهادی و خدماترسانی به مردم در اردوهای جهادی، و همزمان کمک به امنیت کشور در قالب لباس پاسداری و حضور در مناطق عملیاتی عراق و سوریه، شاخص و نمونه است. در حقیقت، حججی زمانشناسانه هر جا که به او نیاز بود، بسیجیوار در عرصه حضور داشت، هر جا مردم در تنگنا بودند، اوست که سینه سپر کرده و به یاری آنان شتافته است. این را میتوان مهمترین ویژگی جریان “حزبالله” دانست. همان خاصیتی که، رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان نظام، دربارهی آن چنین فرمودند: «من این را به شما عرض بکنم، آنکه سینه سپر میکند، در مقابل دشمن در بخشهای مختلف میایستد، شرایط سخت را تحمّل میکند، او همان عنصر مؤمن و انقلابی و اصطلاحاً حزباللّهی است»(۱۳۹۶/۰۳/۲۲) چه کسی باور میکرد، کمتر از ۲ ماه بعد از سخنان رهبر انقلاب، مردم ایران (همگان) تنها با یک عکس خبری این واقعیت را نهتنها درک کنند که از عمق جان آن را باور کنند که تصویر واقعی از حزبالله، همان محسن حججی و حججیهاست. سالها پیش شهید مرتضی آوینی که خود از قبیلهی شهیدان است چه زیبا گفته بود: “حزبالله اهل اطاعت و ولایت است و قدر نعمت میشناسد، فداکار است و از مرگ نمیترسد و گوش به فرمان “اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم” سپرده است و اینچنین، تو گویی خداوند وظیفهی تحقق اهداف الهی همهی انبیا را بر گردهی صبور و پرقدرت آنان نهاده است، و چه شرفی از این بالاتر؟” آری حقیقتا «حزبالله» این است.