ما را در ویراستی دنبال کنید

شهید نواب صفوی

n شهید نواب صفوی n سید مجتبی تهرانی معروف به نواب صفوی، در سال ۱۳۰۳ شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه محقری در خانی آباد تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، از روحانیانی بود که در اثر فشار حکومت رضاخان مجبور به ترک لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وکالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید. پس از اتمام دوره ابتدایی وارد مدرسه صنعتی آلمان گردید. همزمان با آن به آموختن دروس حوزوی پرداخت. از همان ابتدای جوانی احساسات عمیق دینی از خود ـ در شکل تظاهرات و اعتراض بر

ادامه مطلب »

کوی جانان …

به قول یکی از بچه های باصفا:                                                n n        مرا ازپیش خود آقا مکن دک،،                   n                                    که کردم نام زیبایت به دل حک ،، n        دعا کن تا بقیع را هم بسازیم ،، n                                    حسین جانــم ضریـح نو مبارک ،،  n          انشاالله حرم با صفای آقا …. با بچه های فرهنگی فعال تو فضای مجازی … n                                                                                 یا علی ولی الله،،،،،،

ادامه مطلب »

آفتاب و مهتاب

n پیرى، از مریدان خود پرسید: هیچ کارى و اثرى از شما سر زده است که سودى براى دیگرى n داشته باشد؟ n یکى گفت:  من امیر بودم . گدایى به در خانه من آمد. چیزى خواست . من جامه خودو انگشتر n ملوکانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درویشان پیوستم. n دیگرى گفت: از جایى می ‏گذشتم. یکى را گرفته بودند و می خواستند که دستش را ببرند. من دست n خود فدا کردم و اینک یک دست ندارم . پیر گفت: شما آنچه کردید در حق دو شخص معین کردید.

ادامه مطلب »

ماه ربیع الاول مبارک

  n با اجازه مادر سادات، رخت عزای پسرش را نه از جان بلکه از تن ، درمی آوریم و خواهیم گفت : n                                                                                                                                   n ای حسین! داغ تو تا قیامت درسینه ما خواهد ماند… n                                        n                                      ماه ربیع الاول مبارک  

ادامه مطلب »

عَلِیّ بْنِ مُوسَی الرِّضا

n n عَلِیّ بْنِ مُوسَی الرِّضا اسم آن بزرگوار علی و کنیه او اَبُوالْحَسَنِ الثانی و لقب مشهور او رضا است. n عمر مبارک آن حضرت پنجاه وپنج سال بود.در یازده ذی القعده سال۱۴۸هجری به دنیا آمد و در n سال ۲۰۳ هجری درآخر ماه صفر به دست مأمون عباسی مسموم و شهید شد.(۱) مدت امامت آن بزرگوار بیست سال بود.(۲) n که تقریباً هفده سال آن را در مدینه،مَلْجَأ عوام و مُنجی انام و معلّم علما و مروّج دین بود. n سه سال آخر،او را از مدینه جبراً به طوس بردند و در طوس تا توانست از حریم دین حراست

ادامه مطلب »

نگین هستی…

n n n حضرت محمد( صلی الله علیه وآله) n اسم آن بزرگوار محمد و کنیه مشهور او احمد و مصطفی است. n عمر آن بزرگوار شست و سه سال است. در صبح روز جمعه هفدهم ربیع الاول سنه عام الفیل n متولد شد(سالی که پروردگار عالم به وسیله پرستوها خانه خود را حفظ فرمود و اصحاب فیل را که قصد خراب کردن n خانه خدا را داشتند نابود کرد) n   n بیست وپنج ساله بود که با حضرت خدیجه آن بانویی که باید گفت: حقّ عظیمی به گردن اسلام دارد ، n ازدواج نمود. چهل ساله بود که در

ادامه مطلب »

سفره دار مدینه…

n n n n   n امام حسن مجتبی(علیه السّلام) n اسم آن بزرگوار حسن است و این اسم از طرف پروردگار عالم به ایشان عنایت شده n است.مشهورترین کنیه آن بزرگوار ابومحمد،و مشهورترین القاب او مجتبی و سبط اکبر n است.آن بزرگوار چهل و هفت سال عمر کرد.امامت ایشان ده سال است. n   n شهادت امام حسن(علیه السّلام) n معاویه– چنانکه از خطبه جمعه روز ورودش به نخیله برمی آید– از همان آغاز معاهده n صلح با امام حسن را نقض کرد؛او تنها به کشتن شیعیان بسنده نکرد،بلکه آهنگ قتل n امام حسن(علیه السّلام) را نیز نمود؛ دوبار به

ادامه مطلب »

گریه کردن برای امام حسین(علیه السّلام)

n n از امام صادق(علیه السّلام) نقل گردیده است که : امام حسین(علیه السّلام) به سوی n پیامبراکرم ( صلیّٰ الله علیه وآله) می آمد که حضرت به استقبالش شتافت و او را n در دامان خویش نشاند و فرمود : همانا کشته شدن حسین در دلهای مؤمنین n حرارتی ایجاد کرده است که هرگز سرد نخواهد شد. سپس امام صادق(علیه السّلام) فرمود: پدرم فدای کسی که کشته اشک های جاری است. گفتند: ای فرزند رسول الله! کشته هر اشک روان یعنی چه؟ n فرمود : هیچ مؤمنی او رایاد نمی کند مگر این که اشک او جاری خواهد شد. امام

ادامه مطلب »

کشته اشکها…

n امام باقر (علیه السلام) فرمود: n           امیرالمؤمنین (علیه السلام) با دو تن از یارانش از “کربلا ” گذر کردند ، n حضرت هنگام عبور از آنجاچشمهایش اشک آلود شد ، سپس فرمود: n اینجا مرکبهایشان برزمین می خوابد ، اینجا محل بارافکندنشان است و اینجا خون n هایشان ریخته می شود ، خوشا به حال تو ای خاکی که خون دوستان بر روی تو n ریخته می شود (بحارالانوارج44 ص25) n        ای در غم تو حسین ارض و سما خون گریست n                  ماهـی در آب ، وحــش بـه هامــــون گـریسـت

ادامه مطلب »

دیدار سلطان هندوستان با امام، چند ساعت قبل از شهادت!

در تذکرة الشهداء، تألیف ملاحبیب‌الله کاشانی ماجرای جالبی از دیدار امام حسین(ع) با سلطان هندوستان، آن هم فقط چند ساعت قبل از شهادت ایشان آمده که بی شک به معجزه‌ای می‌ماند. در سرزمین هندوستان، سلطانی بود که «قیس» نام داشت و از محبان حضرت سیدالشهداء(ع) بود. وی در روز عاشورا به قصد شکار به صحرا رفت و آهوئی نظرش را جلب کرد و در پی آن از همراهانش جدا شد تا به دره‌ای رسید و آهو از نظرش ناپدید شد و ناگه شیر عظیمی در مقابلش حاضر شد و راه او را بست. قیس که حیران شده بود و از طرفی

ادامه مطلب »