لبیک یا زینب...

  • ۱۹۴۲

ولادت با سعادت پیام آور کربلا،اولیاء مخدّره حضرت زینب کبری سلام الله علیها را خدمت حضرت ولیعصر(عج) و شیعیان تبریک عرض نموده و روز پرستار را گرامی می داریم...

ولادت حضرت و چرایی روز پرستار
پنجم جمادی الاولی روز ولادت با سعادت بانوی قهرمان کربلا، پرچم‏دار نهضت پس از شهادت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ، حضرت زینب کبری‏ ـ سلام الله علیها ـ است. این روز را روز پرستار می‌‏نامند و علّت ‏نام‏گذاری این روز به نام «روز پرستار» این است که حضرت زینب
ـ سلام الله علیها ـ ‏پرستاری امام زمانش حضرت زین العابدین ـ علیه‌السّلام ـ و دیگربیماران و مصیبت زدگان اهل بیت را برعهده داشت و ضمن این که ‏رسالت مهم نگهداری و تبلیغ از نهضت‏ حسینی را به خوبی انجام ‏داد، از پرستاری بیمار کربلا نیز با تحمّل آن همه سختی‌‏ها وناملایمات، آنی فروگذار نبود و تا آخرین رمق دین خود را به ‏مکتب و رهبرش ادا کرد. درود بی ‏پایان خداوند بر این بزرگ بانوی ‏اسلام باد. حیف است زینب ـ سلام الله علیها ـ را پرستار بیمار بخوانند، زیرا پرستاری از بیمار یکی از کوچک‏ترین مسؤولیّت‌‏های ایشان بود،و هر چند پرستاری وظیفه سنگین و ارزشمندی است و پرستار متعهّد باید با صبر و حوصله، تحمّل هر نوع ناملایمات برای انجام خدمتش ‏بنماید و چنین کاری از عهده هر کس بر نمی‌‏آید ولی با این حال ‏مقام زینب ـ سلام الله علیها ـ، آن‏قدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینی باید بنامیم، زیرا این پرستاری به مراتب مهم‏تر وسرنوشت‏ سازتر از پرستاری بیمار بود. حضرت، نقش نگهداری از قیام خون بار حسینی را بر عهده داشت که ‏قطعا اگر او این بار را بر دوش نمی‌‏گرفت، خون امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ پایمال می‌‏شدو بسیار دشوار بود که نهضت ابی عبد‌الله ـ علیه‌السّلام ـ به مردم ‏اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و پیش‏تازی زینب کبری‏ ـ سلام الله علیها ـ در رسوا نمودن هیئت‏ حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل می‌‏آمدند ونام رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را نه تنها از مناره‌‏های مساجد بلکه ازتاریخ، پاک و محو می‏‌کردند و این بود نیّت‏ شوم آنان. و زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و هم‏چنین فریب‏ خوردگان زمانش، آن چنان از قیام امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ دفاع کرد که ‏تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجودندارد و این نام جاودان و مقدّس برای همیشه با عظمت ‏باید برده شود.

زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ در پس آن مصیبت ‏بزرگی که «تصغر عندها المصائب‏» آن چنان‏ بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر ‏ایستاد و سخنرانی کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توّابین و دیگرحرکت‌‏های اسلامی آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این‏حرکت عظیم زینبی، هویدا است و به برکت زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ و قیام مبارکش، هم‏چنان بیرق‌‏های خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم ازظالم، در سراسر جهان افراشته می‏‌شود زیرا زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ بود که پیام‏ خونین امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ را به تمام نسل‏‌ها و عصرها رساند.

هرچند روز ولادت زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ روز عید و شادمانی است ولی چه کنیم که ‏این نام مقدّس، پیوسته قرین رنج و اندوه بوده است. پس از گذشت‏ شش سال از هجرت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ، زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ در مدینهٔ‏ منوّره از آن شجره طیّبه به دنیا آمد.در آغاز ولادت، نسیم نوید بخش زندگی سعادتمندی در خانهٔ زهرا ـ سلام الله علیها ـ وزیدن گرفت چرا که هنوز رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ حیات داشت و خود نام نواده عزیزش را «زینب‏» نهاد. علی و زهرا هر دو از دیدن زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ، این گل خشبوی ولایت و رسالت ‏خرسند بودند ولی گویا از همان آغاز، هاله‏‌ای از غم و اندوه، گهواره زیبای زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ را در برگرفته بود و گویا حوادث تلخ وجانگداز عاشورا از همان روز در رخساره زیبای این کودک، نقش ‏بسته بود. نوشته‌‏اند که پس از تولّدش، رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ‏ و سلم خم شد و نواده عزیزش را با قلبی آکنده از غم و اندوه ‏و دیدگانی پر از اشک بوسید و به خاطر حوادث جانکاهی که درانتظار نواده‌‏اش بود، آهی از قلب مبارکش برآمد که دیدگان‏ حاضران را پر از اشک نمود. و این هاله غم -که در آن نخستین روز ولادت بر رخسارهٔ نازنین زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ نقش بست، هم چنان با گذشت ایّام ادامه داشت و پیوسته ‏گسترده‌‏تر می‌‏شد، چرا که پس از قریب پنج ‏سال، رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از دنیارفت و با وفات پیامبر بارش سیل ‏آسای مصیبت ‏بر خاندان گرامی‌اش ‏آغاز شد و زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ در تمام صحنه‏‌های غم ‏انگیز حضور داشت و از نزدیک‏ شاهد شهادت مظلومانه مادرش و اسارت پدرش و شهادت دلسوزانه ‏برادرش حسن ـ علیه‌السّلام ـ بود. حوادث و رویدادهای ناگوار بر برترین انسان‏‌های ‏روی زمین باریدن گرفت تا آن که حادثه فراموش نشدنی عاشورا رخ‏داد و این هاله غم به اوج خود رسید.


برگ‌ه‏ایی از پرستاری نهضت

امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ قبل از شهادت سفارش‌‏های لازم را به زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ نمود و پرستاری نهضت را به او واگذار کرد و او را به صبر و بردباری امر نمود و به میدان با قلبی محکم و بی‏ هراس ازآینده نهضت، حرکت کرد. زینب نیز پرچم پرافتخار حسین ـ علیه‌السّلام ـ را بر دوش ‏گرفت و نگذاشت این پرچم الهی بر زمین افتد و با اقتدار و شهامتی که تاریخ نظیرش را ندیده در برابر امیر خون آشام کوفه ‏و شاه پلید شام لعنة الله علیهما ایستاد و با سخنرانی‌‏های‏ جاودانه‌‏اش زندگی را در کامشان تلخ ساخت. راستی چه رادمردی است این زن، که با آن همه مصیبت‏‌های سخت که‏ هر یک کوهی را به لرزه در می‌‏آورد و انسان را مضطرب و از خود بی‌‌خبر می‏‌سازد، در برابر سنگدل‌‏ترین و تندخوترین و تبهکارترین ‏انسان روی زمین، آن سان با کبر و مناعت ‏برخورد می‌‏کند که همه ‏را به شگفتی وا می‌‏دارد.

ابن زیاد که آن همه کبر و بی‌ ‏اعتنایی را از یک زن رنج‏ کشیده و با تمام وجود ماتم زده می‌‏بیند، انگشت ‏حیرت به دهان می‌‏گیرد و می‏‌خواهد او را کوچک شمارد، با تکبری انتقام جویانه رو به حضرت‏ کرده می‏‌گوید: خدای را شکر می‏‌کنم شما را رسوا ساخت و مردانتان ‏را کشت و سخنانتان را دروغ گردانید. زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ با عظمت ،نگاهی تحقیر آمیز به آن سرکش بی‌‏نام و نسب می‌‏کند و فریاد بر می‌‏آورد که: «الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه صلی الله علیه وآله و سلم و طهرنا من الرجس تطهیرا... انما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله‏». سپاس خدای را که ما را با انتساب به پیامبرش گرامی داشت و ازآلودگی و ناپاکی دور ساخت. و همانا شخص تبهکاری چون تو رسوا می‌‏گردد و بدکار و پلید دروغ می‌‏گوید و خدا را شکر که آنان غیر از ما هستند. ابن زیاد که منتظر چنان جواب تندی نبود، از او می‌‏پرسد: کار خدایت را درباره خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ با همان سربلندی و مناعت می‏‌فرماید: «و الله مارایت الا جمیلا، اولئک قوم کتب علیهم القتل فبرزوا الی‏مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتختصمون عنده...» به خدا قسم جز نیکی و زیبایی ندیدم. آن‏ها قومی بودند که خداوند کشته شدن در راهش را بر آنان نوشته‏ بود و لذا با شجاعت ‏به قتلگاه خویش شتافتند ولی به زودی‏ خداوند تو و آنان را در یک جا گرد آورد تا در پیشگاهش محاکمه ‏شوید. من هر گاه این قسمت از سخن زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ را به یاد می‌‏آورم، در برابرآن همه عظمت و بزرگواری، آن قدر احساس شرمساری و حقارت می‌کنم‏ که زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ پس از آن همه مصیبت، چون در راه خداست همه را جمیل ‏و زیبا می‌‏بیند و ما در برابر کوچک‏ترین اذیّت و آزاری بی‌‏تاب وزبون می‌‏شویم و چقدر فاصله است میان آسمان عظمت زینب و دنیای‏ پست دنیاخواهان.


برگ‌ه‏ای دیگر از شجاعت زینب
در مجلس یزید لعنة الله علیه، گفت و گوهای زیادی بین بانوی‏ قهرمان کربلا و آن پلید رخ داده که همه‌‏اش دلالت‏ بر عظمت و قهرمانی زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ دارد. نگاهی کوتاه به یک قسمت آن می‏‌کنیم تا یادآور شجاعت فزون از حد ایشان باشد. هنگامی که یزید با چوب خود، به دندان‌‏های مبارک امام حسین ـ علیه‌‏السّلام ـ اشاره می‏‌کرد و آن اشعار معروف کفر آمیزش را می‏‌سرود، زنان ‏بنی هاشم تاب تحمّل این منظره را نداشتند و بی ‏اختیار می‌‏گریستند ولی زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ، بی ‏آنکه خم به ابرو بیاورد، با کبر و مناعتی ‏علی‌‏وار، بر آن سرکش غدار فریاد زد:  ای یزید! آیا گمان کردی ‏که چون بر ما سخت گرفتی و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ کردی و سرانجام ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف‏ کشاندی از این است که ما نزد خدایمان خوار گشته‌‏ایم و یا تو رادر پیش خدا قدر و منزلتی هست؟ و یا پنداشتی که این بزرگی مقام ‏تو است؟ لذا چون دنیا را به کام خویش یافتی و کارها را وفق‏ مراد خود دیدی با تکبّر باد در دماغ افکندی و شادمان و مسرور، نگران آرزوهای خود شدی؟ بدان که اگر خدا به تو مهلت داده است ‏از این جهت است که خود می‏‌فرماید:«آنان که کافر شده‌‏اند گمان نکنند که اگر مهلتی به آن‌‏ها دادیم ‏به سود آنان است، بلکه به آن‌‏ها مهلت می‌‏دهیم تا بیش‏تر به گناه ‏روی آورند و سرانجام عذابی دردناک و خوارکننده در انتظارشان ‏خواهد بود.» آیا باز آرزو می‌‏کنی که: ای کاش نیاکان ما که دربدر کشته شدند، این جریانات را می‌‏دیدند. بی آن که خود را گناهکار بدانی و یا گناه خویش را بزرگ شماری و اینک با چوبدستی خود بر دندان‏‌های امام حسین ـ علیه‌‏السّلام ـ می‏زنی؟ حق داری! زیرا با ریختن خون‏‌های پاک و مطهّر این ستارگان روی زمین، عقده دل پلیدت ‏گشوده می‌‏شود و نهال غمت ریشه‌‏کن می‏‌گردد. مطمئن باش تو نیز به ‏زودی در پیشگاه خدای متعال بازگشت‏ خواهی نمود و در آن جا است‏که آرزو خواهی کرد ای کاش در دنیا لال و کور بودی. ای یزید! به خدا سوگند! جز پوست ‏خود نشکافتی و جز گوشت‏ خود قطع نکردی و بر خلاف میل خود، به زودی نزد رسول خدا بازخواهی ‏گشت و اهل بیت و پاره‌‏های تنش را در حظیرة القدس در کنارش با عزّت و احترام خواهی یافت... و به زودی تو و آن کس که تو را بر کرسی نشاند و بر گردن مؤمنین مسلّط کرد، خواهید دانست کدام یک ‏از ما بدکارتر و از حیث لشکریان ناتوان‏ تریم، در آن روزی که‏ داور خداست و خصم تو جد ما است و اعضا و جوارحت علیه تو گواهی‏ خواهند داد. و اگر چه در این دنیا ما را به غنیمت گرفتی ولی‏ به زودی غرامت ‏خویش را از تو باز خواهیم ستاند. در تاریخ آمده است که پس از این سخنان شجاعانه زینب‏ ـ سلام الله علیها ـ، چنان ‏یزید و اطرافیانش زبون و حیرت ‏زده گشتند که تا مدّتی بی‏ حرکت‏ ماندند و یک خاموشی مرگ‌‏زا بر مجلس یزید حکم‌فرما شد، تو گوئی‏ بر سرشان پرندگان نشسته بودند «کان علی رؤوسهم الطّیر».

تهیّه‌کننده: حجّت الاسلام و المسلین محمّد صادق اسکندری

تنظیم‌کننده: محمّد‌علی خدمتی

www.benici.ir

نظرات: (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">