وقتی پیشنهاد شد به منبر بروم،استقبال کردم .آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن
با مردم، بلکه با خود فکر می کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول الله است.
از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت ، هرگز سخنی نگویم
که جمله ای از آن را باور نداشته باشم و این خواستن عهدی بود که با خدای خود بستم.
اولین منبرم طولانی شد؛ اما کسی را خسته نکرد به گمان خودم خوب بود، چون عده ای
احسنت گفتند. وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی ها خوشم آمده بود به همین خاطر
دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال، هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.
به نقل از امام خمینی(ره)
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.