جمال آفرینش
آفرینش از نظر قرآن کریم با جمال وزیبایى آمیخته است، هم جمال وزیبایى نفسى وهم جمال وزیبایى نسبى. خواه در قلمرو موجودهاى مادى وخواه در منطقه موجودهاى مجرد ومعنوى. استنباط جمال وزیبایى نفسى هر موجود در حد ذات خویش خواه ماده وخواه مجرد از انضمام دو آیه قرآن حاصل مى شود.
اول: آیه
الله خالق کل شی ء (1)
خداوند آفریننده هر چیز است.
که دلالت دارد هر چیزى غیر خدا، مخلوق ذات اقدس خداوند است خواه مجرد باشد وخواه مادى، خواه از ذوات باشد خواه از اوصاف.
دوم: آیه
الذی احسن کل شی ء خلقه (2)
پروردگار تو همان کسى است که هر چیزى را آفریده است نیکو ساخته است.
که دلالت دارد هر چیزى را که خداوند آفرید جمیل وزیبا خلق کرد وهیچگونه نقص وعیب نفسى در متن هستى یافت نمى شود، چه در نشئه ماده وچه در منطقه مجرد ونیز هم در قلمرو ذوات اشیا وهم در نشئه اوصاف آنها. استظهار جمال وزیبایى نسبى برخى از موجودات نسبت به بعضى از موجودات دیگر نیز از بررسى چند مورد به دست مى آید، یکى آیه: انا جعلنا ما على الارض زینة لها... (3) یعنى ما آنچه را که در روى زمین قرار دارد از مناظر طبیعى به عنوان زینت زمین قرار داده وکره ارض را بدان مزین نمودیم،ودیگرى آیه انا زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب (4) یعنى ما فضاى بالا را با ستاره هاى روشن زینت دادیم. از این آیات زینت وجمال نسبى موجودات مادى نسبت به یکدیگر معلوم مى شود واز
آیه: ... حبب الیکم الایمان وزینه فی قلوبکم وکره الیکم الکفر والفسوق والعصیان... (5)
خدا ایمان را براى شما دوست داشتنى گردانید وآن را در دلهاى شما زینت داد وکفر وفسق ومعصیت را در نظرتان ناخوشایند ساخت.
چنین بر مى آید که خداوند ایمان را محبوب دلها قرار داده وآن را زیور جان آدمیان ساخته است. وچون روح انسانى مجرد است نه مادى ، وایمان نیز امرى معنوى است نه مادى واین امر معنوى یعنى ایمان، مایه جمال وزیبایى تکوینى از اعتبارى وامتیاز جمال رحمانى از زینت شیطانى مبسوطا در قرآن کریم بیان شده است. تقسیم جمال به مادى ومعنوى که در قرآن کریم آمده است، در سخنان صاحبان ولایت ومفسران اصیل آن نیز وارد شده است. چنانکه در کلمات حضرت امیرالمؤمنین... آمده است:
«حسن الصورة الجمال الظاهر» (6)
نیکویى صورت زیبایى ظاهر است.
«حسن النیة جمال السرائر» (7)
نیت نیکو زیبایى درون ها.
ترغیب به جمال وتشویق به کار جمیل در زبان قرآن وعترت مشهود است. چنانکه خداوند ضمن بر شمردن منافع اقتصادى دامدارى، به بهره بردارى از جمال آن اشاره کرده ومى فرماید:
ولکم فیها جمال حین تریحون وحین تسرحون (8)
یعنى براى شما زیبایى است در کیفیت بازگشت شبانگاهى گوسفندان از چراگاه ونیز در نحوه رها کردن آنها در بامداد به سوى چراگاه.
ودر سخنان حضرت على... آمده است که: مردان با تقوى، در عبادت خاشع ودر عین فاقه وحاجت متجمل اند. (9) ودر توصیه به کمیل چنین مى فرمایند:
«معرفة العلم دین یدان به، به یکسب الانسان الطاعة فی حیاته وجمیل الاحدوثة بعد وفاته » (10)
دانش اندوزى تنها آیینى است که باید به آن پایبند بود، به وسیله آن هرکس در حیات خود راه اطاعت پیماید وبراى پس از مرگش ذکر خیرى به جاى گذارد.
«التجمل من اخلاق المؤمنین » (11) آرایش از اخلاق مؤمنان است. واین تجمل که از اوصاف مردان با ایمان است شامل هر دو قسم جمال خواهد بود، گرچه نسبت به جمال وزیبایى معنوى شمول بیشترى دارد. لذا حضرت على... به فرزندش حضرت حسن... چنین مى فرماید: «...فلتکن مسالتک فیما یبقى لک جماله وینفى عنک وباله فالمال لایبقى لک ولاتبقى له » (12) یعنى خواست تو در کوششها ونیایشها چیزى باشد که جمال آن بدون وبال براى تو بماند زیرا مال براى تو نمى ماند وتو نیز براى او نمى مانى، پس جمال انسان در همان معارف وفضائل خواهد بود.
جمال زنان ومردان
چون در مطالب یاد شده فرقى بین زن ومرد نیست، زیرا محور همه آنها انسان است وخصوصیت ذکورت وانوثت در حقیقت انسان وایمان ومانند آن تاثیرى ندارد، مى توان از حدیث شریف علوى که فرمود: «عقول النساء فی جمالهن وجمال الرجال فی عقولهم » معناى دستورى فهمید نه معناى وصفى. یعنى منظور آن نباشد که حدیث شریف در صدد وصف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه مى شود تا جنبه نکوهش داشته باشد وجمال مرد در عقل او تعبیه شده است تا عنوان ستایش بگیرد، بلکه ممکن است معناى آن، دستور یا وصف سازنده باشد نه وصف قدح ونکوهش.
یعنى زن موظف است ویا مى تواند عقل واندیشه انسانى خویش را در ظرافت عاطفه وزیبایى گفتار ورفتار وکیفیت محاوره ومناظره ونحوه برخورد وحکایت ونظایر آن ارائه دهد. چنانکه مرد موظف است ومى تواند هنر خود را در اندیشه انسانى وتفکر عقلانى خویش متجلى سازد.
مثلا زن باید بتواند قداست همسر حضرت ابراهیم... وکیفیت برخورد او با فرشته ها ونحوه شنیدن بشارت مادر شدن وحالت تعجب وابراز انفعال نمودن ظریفانه را که در آیه: فاقبلت امراته فی صرة فصحکت وجهها وقالت عجوز عقیم (13) وزنش با فریادى سر رسید وبر چهره خود زد وگفت: زنى پیر نازا؟! وآیه: وامراته قائمة فضحکت فبشرناها باسحق ومن وراء اسحق یعقوب (14) وزن او ایستاده بود، خندید. پس وى را به اسحاق واز پى اسحاق به یعقوب مژده دادیم. اشاره شده است، متجلى سازد در صورتى که هرگز این ظرایف هنرى که تمثل عین طرایف عقلى است میسور مردان هنرمند نخواهد بود.
چنانکه زن تحصیل کرده وآگاه به معارف شهادت وایثار ونثار توان آن را دارد که در نقش مادر مهربان، فرزندش را تشویق به جهاد ودر بدرقه او هنگام عزیمت، عقل طریف را در جامه هنر ظریف ارائه دهد. یا هنگام استقبال فرزند نستوهش که از میدان رزم، پیروزمندانه برگشت، اندیشه وزین عقلى را در لباس زیباى شوق وانتظار ونظایر آن نشان دهد. چنانکه مردان هنرمند توان مقابل آن را دارند که هنرهاى ظریف را در جامه عقل طریف حکایت کنند.
خلاصه آن که زن باید طرایف حکمت را در ظرایف هنر ارائه دهد ومرد باید ظرایف هنر را در طرایف حکمت جلوه گر کند یعنى جلال زن در جمال او نهفته است وجمال رد در جلال او تجلى مى یاید واین توزیع کار نه نکوهشى براى زن است ونه ستایشى براى مرد. بلکه رهنمود ودستور عملى هریک از آنهاست، تاهرکس به کار خاص خویش مامور باشد ودر صورت امتثال دستور مخصوص خود در خور ستایش گردد ودر صورت تمرد از آن، مستحق نکوهش شود. پس تفاوت زن ومرد در نحوه ارائه اندیشه هاى درست ظهور مى نماید. وگرنه زن نیز چون مرد شایستگى فراگیرى علوم ومعارف را داشته وبایسته تقدیر وثناست; چه این که مرد شایسته ارائه هنرهاى ظریف بوده وبایسته ستایش وتقدیر است.
------------------------------------------------
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.