۱۸ فروردين ۱۳۹۴ ، ۲۰:۱۵
حسین
خدا با کسی تعارف ندارده
هنوز حال سعید خیلی وخیم نشده بود و عوارض شیمیایی آنقدر زمین گیرش نکرده بود.با دوستان به عیادتش رفتیم.آنجا من بهش گفتم:«سعید، دیگه ناز کردنو بذار کنار، بیا که باید جلد هفتم کتاب جنگ (عکس) را آماده چاپ کنیم.» موضوعات کتاب هفتم جنگ را خود سعید استخراج کرده بود.
سعید گفت:« میدونم کار زیاد دارید، یکی از کارهاتون هم باید این باشه که بیاین تشییع جنازه من!»با شوخی به او گفتم :« بادمجون بم آفت نداره.» سعید هم با لبخندی معنی دار گفت:«خدا هم با کسی تعارف نداره.»ما این حرف سعید را زیاد جدی نگرفتیم،اما مدتی نگذشت که خبر آوردند سعید جان بزرگی هم به قافله شهدا پیوست.
سید عباس میرهاشمی
آخرین مطلب
- دیدار رئیس جمهور با آیت الله العظمی جوادی آملی
- اصابت پهپادهای حزبالله به پایگاه نشریم حیفا
- شام آخر، با هنرمندی حزب الله لبنان
- لیلا شریفیان
- هرتزی هالوی کشته شد
- جمعه نصر
- رونمایی از میدان موشک در کرانهی باختری
- گوشه ای شادی مردم غذه در شب وعده صادقه 2
- اهداف جدید موشک های ایرانی در خاک فلستین اشغالی
- مجموعه فیلم های جذاب وعده صادقه 2