سفیر روم و ...

  • ۲۰۶۰

پس از رسیدن سر مقدس حسین علیه السلام به کاخ استبداد،یزید به شکرانه ی پیروزی موهوم خویش، مجلس بزم و باده نوشی می آراست و رقاصه ها و آوازه خوانها را فرامی خواند و در همان حال سر بریده ی آن حضرت را نیز در برابر خویش می نهاد و گاه با چوب خیزران بر آن لب و دندان - که بوسه گاه پیامبر بود - می نواخت!


روزی سفیر روم - که شخصیتی هوشمند و شجاع و از بزرگان کشورش بود - در بزم یزید حضور یافت و با دیدن آن منظره، رو به یزید کرد و گفت: هان ای فرمانروای عرب! این سر بریده از آن کیست؟
یزید گفت: دوست من! تو را با این سر چه کار؟
سفیر گفت: من سفیر کشورم هستم؛ بر این اساس هنگامی